پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

يك سال و پنج ماهگي دردونه‌ي ما

سلام عزيزدلم بازم وقتش رسيده كه برات بنويسم ؛ از روزاي خوش باهم بودن ، از شيطنتات ، شلوغ كردنات ، شيرين زبونيات و خيلي چيزاي ديگه ... درسته من خيلي سعي ميكنم همه چيزو برات بنويسم ولي بعضي وقتام اين حافظه ياريم نميكنه و يه چيزايي رو از قلم ميندازم ايشا... كه اين اتفاق كمتر بيافته ، آخه نميدوني چقدر شيرينن اين خاطراتت وروجك مامان ! يه نمونش مثل اين كه يادم ميرفت برات بنويسم : شبا توي خواب هروقت گشنه‌ت ميشه خيلي آرومو با صداي ضعيف با همون چشماي بسته بهم ميگي شي شي تا من بيدار شم و بهت شير بدم انقد بامزه‌ست اين صحنه كه آدم دلش ميخواد از خواب بيدارت كنه و بچلونتت !!! يكي دو بارهم وقتي از مهموني ديروقت برگشتيم و من به خبال اينكه...
29 مرداد 1393

يازدهمين مرواريدت مبارك مامان گلي

تقويم رويش مرواريداي دخترم   دختر گلم امروز ثنا نوه‌ي همسايه روبروييمونو تا ديدي رفتي بغلش كني كه زورت نرسيدو جفتتون خوردين زمين ، زبونت زخمي شدو خون اومد رفتيم دهنتو شستيم برگشتيم كه محمدمهدي گفت خاله دندونش داره خون مياد نگاه كردم ديدم بلهههههههههه دندونت دراومده و يه خط قرمز رو لثه‌ت هست كه محمدمهدي فكر كرده دندونت خوني شده . آخه ماماني ثنا 6 ماه ازت بزرگتره مگه زورت بهش ميرسه بغلش ميكني ، فدات شم ... ايشا... بقيه‌ي دندوناتم به سلامتي در بيان عزيزم . ...
28 مرداد 1393

اولين كوتاهي موهاي خوشگلت

ماماني فكركنم هر كس اين پستو بخونه حسابي بهمون بخنده ميدوني چرا ؟ آخه حتماً با خودش ميگه دخترت مگه مو داره تا كوتاهشم كنين ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولي بايد بگم اصلاً هم اينطور نيست !!!!!! درسته دخترم جلوي سرشه كچله ولي پشت موهاش خيلي هم بلنده ؛ به همين دليل تصميم گرفتيم امشب موهاتو كوتاه كنيم آخه خيلي ژوليده پوليده بود .     پشت موهاتو كامل كوتاه كردم ولي جلوي موهات كوتاهيش كاملاً نامحسوسه درحد يه سانت ...   پشت موهات قبل از اصلاح :   بعد از اصلاح :     ...
15 مرداد 1393

فرهنگ لغات 7

و اما كلماتي كه توي اين يه ماهه گذشته ياد گرفتي بگي : بخش اولو با زبون شيرين خودت اينجوري تلفظ ميكني : بَبَه يعني ني‌ني پا يعني پا پيتي پيتي يعني اسب پيشي يا گٌ يعني گربه اينني يعني اين ميآي قلقلكمون ميدي و ميگي قدي قدي نَن نَن يعني ماشين قبل اين فقط به كالسكه‌ت ميگفتي نَن نَن خروسه ميگه قوق قو به جوجه گنجيشك و هرنوع پرنده اي ميگي قوقو يعني همون جوجو وقتي غذا ميخوري ميگي بَه‌بَه به عروسكات پيش پيش ميگي تا بخوابن از بين كارتات كارت قورباغه رو مياري و ميگي قووووو قووووو به شيرشيري ميگي شي به ناناي ميگي ناي نا به خوراكيا ميگي نام نام   تو بخش دوم فقط سيلاب اولشونو ميگي : ...
29 تير 1393

يك سال و چهار ماهگي شيرين عسلك ما

اول از همه اينكه دهمين مرواريدت بعد از يه تأخير 2 ماهه امروز به سلامتي در اومد . ايشا... كه مباركه   تقويم رويش مرواريداي دخترم     و اما اين يه ماهي كه گذشت : ماشا... دخترم بزرگ شده وقتي ميوه ميخوريم بشقابارو برا اينكه كسي از دستت نگيره بدو ميبري تو آشپزخونه ؛ لباس چركارو ميدم بهت ميبري همه رو ميريزي لباسشويي درشم ميبندي ؛ يا وقتي لباسارو از بالكن جمع ميكنم ميدم بهت شمام ميبري ميريزي رو مبل تا بيام جمعشون كنم ؛ خونه‌ي مامان‌جونو نپتون ميكشي :     البته با ريختن كشوهام حسابي شلوغ كاري ميكني ... راستي رو گونه‌ي چپت يه خال در اومده . انگشتاي دستت و ناخنا...
29 تير 1393

اين روزاي نازنين دخترم

سلام نازنين دخترم اگه بخوام از روزمرگيات برات تعريف كنم بجز شيطنتو زخم و زيلي شدنت چيز ديگه‌اي ندارم بگم طوريكه هرجا ميريم آخرش يه بلايي سر خودت مياري . مثل اونروز يعني 1 تير تو عروسيه دخترداييه بابايي ليوان يكبار مصرفو مچاله كردي و شكست و انگشتتو بريدي تا آخر عروسي هم از شدت سوزشش گريه ميكردي و همش ازم ميخواستي بوسش كنم .     يا 6 تير كه با مامان‌جون اينا و خاله‌ها رفته بوديم باغ ، عمو فرهاد برامون چاي آلبالو درست كرده بود من همين كه ليوانمو بردم برام چايي بريزه فكر كردي آبه و با هيجان گفتي بااا و دستتو كردي تو چايي ولي خداروشكر چيزيت نشد . يا درست يه روز قبله ماه رمضون كه رفته بوديم خونه&...
19 تير 1393

فرهنگ لغات 6

مامان جون از اين به بعد ديگه فرهنگ لغاتو توي جدول نمينويسم آخه بعضي وفتا لازمه راجع به بعضي واژه‌ها توضيح بيشتري بدم . مثلاً اينكه وقتي بهت ميگم ماماني شعر بخون شروع ميكني به بشكن زدن و ميخوني بيدي بيدي بيدي بيدي من عاشق اين شعر خوندنتم . توي اين يه ماهه گذشته خيلي علاقه داشتي به بابا بگي ماما يعني اكثراً تو اين ماه به همه ماما گفتي بعضي وقتا بابا رو ماما صدا كردني خودت زود متوجه ميشدي و اينطوري صدا ميكردي ماما باااااباااااا و اما كلماتي كه توي اين يه ماهه گذشته ازشون استفاده ميكردي چند بخش بودن : بعضي كلمه‌‌ها رو كاملاَ درست تلفظ ميكني ، مثله : ماما بابا پا جيش باي باي ني ني بَبه نَنه ...
29 خرداد 1393

يك سال و سه ماهگي مو طلاي ما

سلام دخمل مو طلايي من ، الهي مامان فداي كچليت ، كه شده ورد زبون همه ؛ كِي بشه اين موهات ايشا... بلنده بلند بشه و بشي گيسو بلند ، اونوقت ديگه كسي نگه چقدر به اين دختر كچلت تل ميزني ، بپا موهاش نره تو چشاش !!!!!!!!! و اما تو يه ماهه گذشته : دخترم حسابي بزرگ و خانوم شده ، بدون اينكه چيزي زير پاش بذاره ميره بالاي تخت ، تا چشم برميگردونم ميبينم با يه ژستي رفته رو مبل نشسته كه نگو ،‌ مثل يه دخترخانوم نازنازي تكيه داده به مبل و تا مبيني من متوجه‌ت شدم يه لبخند مليح تحويلم ميدي . ولي همچنان هووي سرسخته لپ‌تاپي تا روشنش ميكنم شروع ميكني به نق زدن ، گاهاً گريه كردن و صد البته پاتو ميذاري رو پايه‌ي صندلي و خودتو به زور م...
29 خرداد 1393

روزاي شيرين يه دختر كوچولوي نازنازي

سلام ناناز كوچولوي مامان اگه شيطنتاي اينروزاتو ميخواي ببيني ، برو ادامه‌ي مطلب :     عكسا تو ادامه‌ي مطلب و اما ، مدام صندليا رو از اينور به اونور خونه ميكشوني تازه خوشتم اومده و ميخندي :   عاشق تلفني ، همچين فيگور گرفتي هركي ندونه فكر ميكنه با چه شخص مهمي درحال مكالمه‌اي !   از حموم كه ميآي بيرون ، گوشاتو پاك ميكني ، بس كه خانومي ماشا... :   بعدش نوبته اون يكي گوشِتِ ، الهي مامان فدات :   تازه دخترم دماغشم پاك ميكنه :   اتومونو هم خيلي دوست داري و دائم درحال حملشي ، مثل اين عكس :   اينجام دخترم داره ب...
25 خرداد 1393