اولین پیک نیک سال 93
امروز یعنی دومین جمعهی سال تصمیم گرفتیم بریم گردنهی زیبای حیران : صبح منو بابایی داشتیم آماده میشدیم که یهو متوجه شدم بیدار شدی و صدات داره میاد ، من تا بجنبمو بیام تو اتاق دیدم خانوم کوچولو از تخت اومده پایین و داره از اتاق میاد بیرون دنبال مامانی ؛ خیلی ذوق کردم چون برا اولین بار بود اینکارو میکردی همیشه من باید میاومدم اتاق ، کوچیکترم که بودی یه ذره دیر میکردم میزدی زیر گریه ، حالا دیگه خانومی شدی برا خودت و منتظر نمیمونی تا من بیام . اینم دختر خانوم گل من که با چشمای پفکردهش داره دنبال مامانش میگرده : امروز یعنی دومین جمعهی سال تصمیم گرفتیم بریم گردنهی زیبای حیران : صبح منو بابایی...