يك سال و چهار ماهگي شيرين عسلك ما
يك سال و چهار ماهگي شيرين عسلك ما اول از همه اينكه دهمين مرواريدت بعد از يه تأخير 2 ماهه امروز به سلامتي در اومد . ايشا... كه مباركه
تقويم رويش مرواريداي دخترم
و اما اين يه ماهي كه گذشت :
ماشا... دخترم بزرگ شده وقتي ميوه ميخوريم بشقابارو برا اينكه كسي از دستت نگيره بدو ميبري تو آشپزخونه ؛ لباس چركارو ميدم بهت ميبري همه رو ميريزي لباسشويي درشم ميبندي ؛ يا وقتي لباسارو از بالكن جمع ميكنم ميدم بهت شمام ميبري ميريزي رو مبل تا بيام جمعشون كنم ؛
خونه‌ي مامان‌جونو نپتون ميكشي :
البته با ريختن كشوهام حسابي شلوغ كاري ميكني ...
راستي رو گونه‌ي چپت يه خال در اومده .
انگشتاي دستت و ناخناتم ميشناسي .
جلوي گرامافون وايميستي ميگي ني ني و روشنش ميكني CD كه شروع كرد به خوندن ميگي نان نا يا ناي‌نا و شروع ميكني به ناناي كردن .
ميري جلوي سنسور چراغ راهروهامون وايميستي براشون دست تكون ميدي يعني اينكه روشن شو !!!!!!!!
توي تبليغات وقتي اسب ، آب ، توپ ، جوجو يا بالش و كلاَ چيزايي كه خوب ميشناسي رو نشون ميده با هيجان اسمشونو ميگي .
دوست نداري ما بهت غذا بديم و كلاً دوست داري مستقل غذا بخوري و تا غذاتو ميذاريم جلوت ميگي داع و شروع ميكني به فوت كردن غذا ، بعد شروع ميكني به خوردن ، موقعي كه قاشقو ميبري طرف دهنت دستتو ميگيري زير قاشق تا غذا روت نريزه قربون دختر باهوشم ، بعضي وقتام با دستت يه دونه يه دونه مثلاً ماكوروني رو ميذاري تو قاشق و بعد با قاشق ميخوري .
برا خودت لقمه ميگيري .
درسته تنهايي غذاخوردنت باعث ميشه همه جا كثيف بشه ولي برا مستقل شدنت لازمه .
بابايي يادت داده سرتو زير دوش بگيري و بشوري .
برا لباس خريدن و لباس نو پوشيدن خيلي ذوق داري طوريكه تا يه لباس نو ميبيني اونو خوب وراندازش ميكني ، پشت‌وجلوشو ميبيني و حتماً هم بايد تنت كني .
خيلي لوس شدي تا به جايي ميخوري ميگي اووووو ميآي پيشمون تا ببوسيمت هروقتم ميخواي ناز كني گردنتو طرف شونت خم ميكني ، بخواي لوس‌تر بشي گريه‌ي الكي ميكني :
واي از روزي كه خدايي نكرده طوريت بشه ؛ مثلاً چندوقت پيشا دستتو بردي نزديك سرخ‌كن داغيشو كه حس كردي بدون اينكه خدايي نكرده بسوزه شروع كردي به جيغ و دادو اوف كردن ؛ مام هي بايد دستتو بوس ميكرديم تا خانوم خانوما راضي بشن !
ماشا... خيلي با فهم و شعوري ، همه چي رو خوب درك ميكني .
وقتي ميريم جايي بجاي سلام دادن سرتو تكون ميدي البته اين ادب گل دخترمو نشون ميده چون نميتوني سلام بدي بجاش سرتو تكون ميدي ازت چيزي پرسيدني هم باسرت جواب ميدي به علامت بله تكونش ميدي و ميگي ه ولي اگه بهت بگم بگو بله ميگي بَ
بقيه‌ي عكسا تو ادامه‌ي مطلب
مفهوم ناراحتي و اذيت شدنو خوب درك ميكني تا ميبيني كسي ناراحته ابروهاتو توهم ميكنيو ميبوسيش وقتي اذيتم ميكني و ميبيني ناراحت شدم ميآي بوسم ميكني يا وقتي جاييم زخم شده باشه ميگي ناااا ناااا و بوسش ميكني ، در كل ماشا... خيلي مهربوني ...
موقع نماز تا چادر سر ميكنم ميري سجاده رو از زير مبل مياري و پهنش ميكني تازه بعده نمازم بجاي تاكردن مچاله ش ميكني و دوباره ميذاري زير مبل .
ولي بعضي وقتام ني‌ني ميشي چهاردست‌وپا ميري منم تا ميگم نانازم ني‌ني شده ميخندي و خوشت مياد :
لي لي حوضك ميخوني :
واسمون بوس ميفرستي :
ميزني قدش :
عروسكاتو خوابوندي پشتشون ميزني و پيش پيش ميگي و خيلي كاراي بامزه ديگه .
اينم از عكساي خوشگل دخترم :
اينجا نمايشگاه نخبگانه ( 4 تير ) و دخترگليم داره نقاشي ميكشه :
اين اولين باره ، برا همين حسابي ذوق كردي :
اينم اولين اثر نقاش كوچولوي من :
دخترم داره گلارو بو ميكنه :
اينم يه عكس با شاه اسماعيل تو محوطه‌ي شيخ صفي :
عاشق ايني كه تو خيابون دستتو ول كنيم خودت بدويي بري :
اينم يه عكس سه نفره :
الهي قربون چشماي خوشگلت برم نفسم :
اينم يه عكس ناز :
اوه اوه چه جدي :
كدوي اينقدي تا حالا ديده بودي مامان :
عسليِ مامان وقتي شيكمو ميشه :
قد و بالاتو قربون :
اي جونم عزيزِ مامان :
موقع رانندگي وقتي صندلي ماشينتو نبرده باشم مجبوري اين شكلي بخوابي :
خانوم باجيمونو نيگاه چادر سر كرده :
گل دخترم وقتي چادر سر ميكنه ، واي كه چه ناز ميشي ماشا... :
نانايي دخمليم :
گل دختريم داره شعر ميخونه ، بيدي بيدي بيدي :
اينجا دخترم آماده شده منتظره باباييشه تا بريم افطاري :
تقريبا ً هرروز يه كم با خط‌خطي كردن دفترت مشغول ميشي ، البته فقط يه كم :
اينم يه عكس خوشگل از گل‌دخترم :
دخترم مشغول نرمش و ورزش :
حالا يه وسيله ديگه :
و اما يه كمم تاب بازي :
اينم عكس پاياني ، يه دختر كاملاً جدي ، با كسي هم شوخي نداريم :
به وبلاگ داداشی ما امین جون سربزنید خوشحال میشیم
اگه با تبادل لینک موافقید بگید
نظر فراموش نشه لطفا
