پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

دختر يكساله‌ي من

سلام يكي‌يدونه‌ي مامان ، دختر يه ساله‌م اينروزا كاراي خيلي بامزه‌اي ميكني ، ديگه اون دختر كوچولوي من بزرگ شده ، همه چي ميدونه ، همه كار بلده ، موهاشو خودش شونه ميكنه ، البته مو كه چه عرض كنم :   سلام يكي‌يدونه‌ي مامان ، دختر يه ساله‌م اينروزا كاراي خيلي بامزه‌اي ميكني ، ديگه اون دختر كوچولوي من بزرگ شده ، همه چي ميدونه ، اكثر اسباب‌بازيايي كه هرروز باهاشون بازي ميكنه رو به اسم ميشناسه ، همه كار بلده ، موهاشو خودش شونه ميكنه ، البته مو كه چه عرض كنم :     از 2 بهمن موقع چهاردست‌وپارفتن زانوي پاي راستتو رو زمين نميذاري ، نميدونم زانوت درد ميكنه يا مشكل ج...
13 اسفند 1392

سومين مرواريد دخترم

الهي مامان فدات شه ، امروز قبل ناهار بابايي اومد بهم گفت كه دندون شادوين دراومده ، منم سريع اومدم نگاه كردم ديدم بله ، دندون بالا سمت راست كامل دراومده ، سمت چپي هم كاملاً مشخصه ولي فقط وقتي انگشتمو رو لثت فشار ميدم تيزيشو حس ميكنم . الهي بميرم واست كه انقده آرومو بيصدا دندونت دراومده و من اصلاً متوجه نشدم ، 5شنبه ديدم بدنت داغه ولي سرم شلوغ بود و نفهميدم كه دخترم جمعه توي تولدش اون همه گريه و ناله كرد نگو كه داشته دندون درمياورده . الهي مامان فداي ناله‌هات ! سومين مرواريدتم مبارك عزيز دلم   تقويم رويش مرواريداي دخترم   ...
4 اسفند 1392

جشن تولد یکسالگی شادوین جون

سلام دختر ناز و خوشمل من ، دختر یکساله‌ی من ٣شنبه ٢٩ بهمن که روز تولدت بود صبح بردمت بهداشت ؛ وزنت شده بود ٩.٩٥٠ ، قدت ٧٦ و دور سرت ٤٦.٥ خداروشکر همه چیز عالی بود فقط نمودار وزنت روی خط راسته ، برا همین برا ماهه دیگه برات ویژه نوشتن ، اونروز واکسن ١٢ ماهگیم داشتی ولی چون واكسن MMR دوشنبه‌ها تزريق ميشه موند برا 2شنبه . شب هم یه کیک کوچولو برات خریدیم و یه تولد ٣نفره برات گرفتیم ؛ ایشا... که ١٢٠ ساله بشی :     سلام دختر ناز و خوشمل من ، دختر یکساله‌ی من ٣شنبه ٢٩ بهمن که روز تولدت بود صبح بردمت بهداشت ؛ وزنت شده بود ٩.٩٥٠ ، قدت ٧٦ و دور سرت ٤٦.٥ خداروشکر همه چیز عالی بود فقط نمودار وزنت ر...
2 اسفند 1392

عکسای 11 ماهگی

اینجا گل‌دخترم از حموم اومده و گل گلاب شده :   آروم دادبزن شادوین جون :       اینجام که عینک آقاجونو زدی :   اینجا من دارم تزیینات تولدتو انجام میدم و شما هم طبق معمول خرابکاری : ...
29 بهمن 1392

يك ماهي كه گذشت ...

مروري بر يه ماه گذشته : از وقتي اومديم اين خونه خوابت خوب شده ، كرير رو كلاً حذف كرديم ، عصرا هم وقتي ميخوابونمت 1 تا 1ونيم ساعت كامل ميخوابي ؛ بر عكس اينروزا سر هر چيز كوچيك جيغ ميكشي يعني كلاً شدي جيغ‌جيغو ؛ اونوقت وقتي من ناراحت ميشم و محلت نميذارم ميآي برام موش ميشي و خودتو لوس ميكني . راستي تنبل خانوم تولدت شد و شما هنوز راه نيافتادي ، دائم از وسيله‌ها ميگيري راه ميري ولي بدون كمك راه نميري ، اينروزا از بس سرعت چهاردست‌و‌پارفتنت زياد شده كل پاهات كبوده فكر كنم زانوتم خيلي درد ميكنه آخه از 2 بهمن موقع چهاردست‌وپارفتن زانوي پاي راستتو زمين نميذاري ؛ ايشا... زودي راه بيافتي تا اينقده اذيت نشي مروري بر يه ماه گ...
29 بهمن 1392

تولد يكسالگيت مبارك فرشته‌ي من

تولدت مبارك دختر گلم   366 روزگيت مبارك ( آخه پارسال سال كبيسه بود برا همين بجاي 365 شدي 366 روزه ) سال پیش تو چنین روزی خدا بال های یه فرشته رو گرفت و اون رو فرستاد زمین ... حالا اون فرشته همیشه مهربون همه‌ي زندگی من و بابایی شده ...   شمع را براي تولدت روشن ميكنم و پرهايم را طواف ميدهم بر گرد آتشي كه تــــو در جانم روشن كرده اي ... تكه خاكستر كوچك كافي است تا پر سوخته حرمت پيدا كند جشن تولد توست و من باز به دنيا مي آيم و خاكستر مي شوم تا راز حضور تو را بدانم   چه لطيف است حس آغازي دوباره ، و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس ... و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن ! و چ...
29 بهمن 1392

مدل خواب 3

اینم از جدیدترین مدلای خوابت :     اینجا داشتم عکستو میگرفتم که یهو بیدار شدی ، از بس که به کوچکترین صدایی حساسی :   بعد دوباره خوابوندمت و این عکسو گرفتم :   بعضی وقتا خیلی بامزه میخوابی ، مثل این عکس :   اینجا با هزار دوز وکلک خوابوندمت ، کلیدتم هنوز تو دستته :   اینجام دوربین فلش زد برا همین چشاتو جمع کردی :     بعضی وقتا دستتو میذاری زیر سرت و میخوابی ، مثل این عکس :       بعضی وقتا مثل فرشته‌ها میخوابی ، مثل این عکس : عکس بالایی ماله این روزای آخره که برا خرید جشن تولدت میرفتیم بیرون ، تا سوار ماش...
29 بهمن 1392

شمارش معکوس تولد قشنگترین بهونه ی زندگیم

سلام دختر ناز و قشنگه من ، شمارش معكوس تولد يكسالگيت شروع شده : ٢٤ - ٢٣ - ٢٢ - ٢١ ... كمتر از 23 ساعت به تولدت مونده و من تا الان به عشقت بيدار بودم تا لحظه‌ي صفر يكسالگيتو برات ثبت كنم             باورم نميشه چند ساعت ديگه يك سال ميگذره از لحظه‌ي زيباي بدنيا اومدنت ، انگار همين ديروز بود استرس بدنيا اومدنتو داشتم ... داره يكسال ميگذره از حس زيباي مادر شدن ، چه شبايي كه تا صبح بيدار بودم ، چه روزاي تلخ و شيريني كه باهم گذرونديم ، با هر رنجشت مردمو زنده شدم ...  ولي الان شكر خدا داري ميشي يك ساله خدايا شكرت بخاطر اين همه لطفت ... ...
28 بهمن 1392

يه شروع جديد

نفس مامان سلام اين اولين پست توي خونه‌ي جديده كه برات مينويسم ، درسته ١٠ روزه اومديم اين خونه ولي از اونجايي كه اين خونه تازه ست و خط تلفن نداشت به اينترنت دسترسي نداشتم ، همين امروز تلفنمون وصل شده . الهي مامان فدات شه ، توي روزايي كه اسباب‌كشي داشتيم حسابي سرماخورده بودي و از اونجايي كه نميتونستم بهت رسيدگي كنم از سه روز قبل اسباب‌كشي مريض بودي تا يه هفته ، ميدونم خيلي اذيت شدي ، ولي نميتونستم كاري كنم مامان‌جون . البته اينم بگم كه توي اون وضعيت نابسامان خونه حسابي شلوغ ميكردي و آتيش ميسوزوندي نفس مامان سلام اين اولين پست توي خونه‌ي جديده كه برات مينويسم ، درسته ١٠ روزه اومديم اين خونه ولي از اون...
21 بهمن 1392