پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

بابايي هم صداي قلبتو شنيد

شادوين گلم امروز باز احساس ميكردم كم تكون ميخوري تا اينكه شب ديگه تكوناتو حس نميكردم به بابايي كه گفتم فكر كنم شادوينم تكون نميخوره ، گفت بلندشو زود بريم دكتر ، پاشديم رفتيم درمانگاه ، اولين بار بود كه ماما اجازه داد بابا هم بياد تو ؛ سونيكت رو گذاشت صداي قلبتو شنيدم و لبخند رو لبم نشست بابايي هم براي اولين بار صداي قلبتو شنيد خيلي خوشحال شد . خدا رو شكر كه سالمي ؛ خدايا اين روزاي باقيمانده رو هم كمك كن اتفاق بدي نيافته و شادوينم به سلامتي بدنيا بياد ؛ خدايا كمكم كن ... قشنگم شبا دلم خيلي درد ميكنه ، نميتونم بخوابم ولي همه ي اينا مي ارزه به لحظه اي كه بغلت بگيرمو بوسه بارونت كنم دوست دارم دخترم ...
10 بهمن 1391

بالاخره اسمت انتخاب شد ......

گل دختر من ، براي انتخاب اسمت ديگه تصميم گرفتيم با ثبت احوال مشورت كنيم ، ثبت احوال هم 19 دي يه سري اسم پيشنهاد داد : شادوين - شارينا - شانيسا - شايا - شيبا - شوكا - شينا - شيلا - شكيلا - شاينا هم من و هم بابات بيشتر از همه از اسم شادوين خوشمون اومد ، دوباره با ثبت احوال مكاتبه كردم و ثبت احوال 27 دي معني اسم شادوين رو اينجوري برام فرستاد : شادوين : به رنگ شادي ، شادمان و خوشحال ؛ فراواني در كشور 15 نفر و امروز كه براي سرماخوردگيم رفته بودم مطب دكتر پاكدل ، خاله شهين از خونه ي مامان جون بهم زنگ زد گفت :خاله شادي الان بهمون گفت ميخواي اسم دخترتو شادوين بذاري ، همگي اينجا جمعيم يه لحظه حس كرديم داريم دخترتو به اين اسم صدا ميكنيم خي...
5 بهمن 1391
1