پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

يك سال و سه ماهگي مو طلاي ما

1393/3/29 16:56
نویسنده : مامان شيوا
296 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل مو طلايي من ، الهي مامان فداي كچليت ، كه شده ورد زبون همه ؛

كِي بشه اين موهات ايشا... بلنده بلند بشه و بشي گيسو بلند ، اونوقت ديگه كسي نگه چقدر به اين دختر كچلت تل ميزني ، بپا موهاش نره تو چشاش !!!!!!!!!

و اما تو يه ماهه گذشته :

دخترم حسابي بزرگ و خانوم شده ، بدون اينكه چيزي زير پاش بذاره ميره بالاي تخت ، تا چشم برميگردونم ميبينم با يه ژستي رفته رو مبل نشسته كه نگو ،‌ مثل يه دخترخانوم نازنازي تكيه داده به مبل و تا مبيني من متوجه‌ت شدم يه لبخند مليح تحويلم ميدي .

ولي همچنان هووي سرسخته لپ‌تاپي تا روشنش ميكنم شروع ميكني به نق زدن ، گاهاً گريه كردن و صد البته پاتو ميذاري رو پايه‌ي صندلي و خودتو به زور ميكشي بالا يعني اينكه بغلم كن !!!!!!!!!!

تو ماشين اگه بغل بابا نشسته باشي يا بايد سوييچ دستت باشه يا فرمونو كامل دست ميگيري و انگاري كه واقعاً داري رانندگي ميكني اينور اونور هدايتش ميكني .

ناناي كردنت هم شده حرفه‌اي ، با هر آهنگ حركات موزون مخصوص خودشو انجام ميدي و دستاتم موقع ناناي تكون ميدي .

اتل متلو ياد گرفتي و تا بهت ميگيم اتل متل بخون پاهاتو دراز ميكني آروم رو پاهات ميزني و ميگي اَ    اَ    اَ

بابايي بهت چشمك زدن ياد داده ، تا ميگيم چشمك بزن شروع ميكني به پلك زدن !

با ني نوشيدنو هم ياد گرفتي و خيلي راحت ميتوني ازش استفاده كني ، ني رو در اختيارت گذاشتم چندبار امتحان كرديو ياد گرفتي ، به همين راحتي ، آفرين به گل دخترِ خودم .

حلقه هاتو هم ياد گرفتي كه به ترتيب بچيني ، نه اينكه رنگارو حفظ كرده باشي ، بلكه حلقه رو ميندازي اگه رو حلقه‌ي قبلي افتاد هيچ وگرنه حلقه‌ي بعدي رو برميداري و امتحانش ميكني و اِلي آخر تا تكميل بشه .

يويوي بچه‌گياي منو از تو كشو كشف كردي و چون خودت بلد نيستي بازيش بدي مياري به من تا بازي كنم و خودتم بالا پايين رفتنشو تماشا ميكني .

تا چراغ راهرو روشن ميشه زودي ميفهمي كه بابايي اومده شروع ميكني به جيغ كشيدن ، و با بابا بابا گفتن به من ميفهموني كه درو باز كنم ؛ ميري پيشواز بابا و بهش ميگي نون نون ! يعني اينكه بابا اومدني خونه بايد حتماً نون دستش باشه نونو ميگيري مياري خونه والا اگه دستش خالي باشه دخمري ناراحت ميشه .

حالا نوبتي هم باشه نوبت عكساي اين يه ماهه گذشته‌ست :

 

گل دخترِ من تو دشت گل فندقلو :

 

 

بقيه‌ي عكسا تو ادامه‌ي مطلب

اينجا چه خبره ؟ گل در گل شده ، با گل دخترِ من :

 

اينجا گذاشتيمت رو ماشين ازت عكس بگيريم كه قبل ما ماشينايي كه داشتن رد ميشدن صدات كردنو عكستو گرفتن

 

الهي فداي گل دختر قشنگم برم ، كه گل ميده به مامانش :

 

اينجام داري تو باغ ، گيلاس ميچيني ، واي كه چقدرم ذوق ميكردي :

 

دخترم داره به روند آش پزون نظارت ميكنه تا درست انجام بشه :

 

الهي مامان فدات ، كه ديگه وقتي تو كرير ميخوابونمت جا نميشي ، مجبوري اينجوري بخوابي :

 

اينم يه دختر خانوم ناز نازي :

 

اينجام كه ني‌نيتو بغل كردي مثل فرشته‌ها خوابيدي :

خوب بخواب فرشته‌ي نازنينم ، خوب بخواب

 

عزيزم چي پيدا كردي ؟

 

اينم آخرين عكس :

 

و اما ماجراي دون دون شدنت :

1شنبه صبح وقتي از خواب بيدار شدي داشتم لباستو عوض ميكردم كه ديدم رو سينه‌ت و روي زانوي چپت دون زده ، فكر كردم پشه ها برا اولين بار گوشت شيرين دخترمو كشف كردنو نيشش زدن ، فرداشم يه پشه‌ي موزي تو اتاق پيدا كردم و مطمئن شدم .

تا 4شنبه تعداد اين دونا بيشتر شد ، برا همين بردمت دكتر ، دكترم گفت كه به يه چيزي حساسيت داده و براش شربت ديفن هيدرامين بديد اگه خارش داشتن دوباره بيارينش .

تا امروز تعداد دون‌دونات به 20 تام رسيد عصري دوباره بردمت دكتر ، دكتر بهت پماد هيدروكورتيزون داد و قرار شد شربت زينك سولفات رو كه يه هفته‌اي ميشد به اصرار خودم شروع كرده بوديم فعلاً به مدت يه هفته قطع كنيم تا ببينيم چي ميشه .

اميدوارم با اين پماد خوب بشي . خيلي واست نگرانم .

اينم عكسته ، ببين بدنت به چه روزي افتاده :

 

 

بعداً نوشت :

شكرخدا پماد داره اثر ميذاره و با اولين مصرف دون‌دوناي بدنت كوچولو شدن .

ولي آخرشم علت قطعيشو نفهميديم .

پسندها (3)

نظرات (3)

mahasa
4 تیر 93 22:06
سلام دوست عزیزم نی نی نانازی داری به منم سر بزن و نظر یاد نره هرچه نظر بیشتر جبران می کنم
√بهار مامانه برسام
7 تیر 93 7:49
سلام گلم ممنون از لطف و محبتتون خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم و متاسفم که تا قبل از این از حضورتون بی خبر بودم ممنون از کامنت پر از مهرتون چه دخمل نازی دارید؛هزارماشالله به این دخملی؛خدا حفظش کنه دوست گلم با خودم فکر کردم وقتی شما از خیلی وقت پیش ما می یومدی پس از خود مایی و بهتر دیدم با توجه به اینکه بی تفاوت نبودید در مورد من و پسرم بهتون رمز پست هام رو بدم تا اگه دوست داشتید علت رو بدونید گلم براتون رمز رو خصوصی ارسال میکنم ازتون ممنونم و از صمیم قلب براتون بهترین ها رو آرزومندم
مامان شيوا
پاسخ
سلام ماماني ممنون كه منو از خودتون دونستيد و بهم رمز داديد ايشا... هميشه شاد باشيد
منا مامان الینا
18 تیر 93 8:40
سلام مامان شیوا ماشالله به این عسلیه مو طلایی خدا حفظش کنه اسپند یادت نره خانمی دود کنه واسه دخملی نازمون چشم بد ازش دور بشه انشالله واسه اون دونه های قرمز دکتر بهتون نگفت احتمالا رزوئولا باشه ؟ چون بچه های تو این سن این بیماری رو میگیرن و چیز خاصی نست فقط بدنشون چند روز دونه میزنه و بعد از چند روز خودبخود برطرف میشه ببوسش این عروسک ناز نازی رو
مامان شيوا
پاسخ
سلام مناجون ممنون كه به وبلاگ شادوين جونم سرزديد اليناجون حالش چطوره؟خداشاهده هرروز براش دعا ميكنم نه منا جون دكتر همچين چيزي نگفت ولي اون دون هام دست بردار نبودن تازه بعده اينكه هيدروكورتيزون استفاده كرديم يواش يواش برطرف شد ممنون از راهنماييتون ببوسين اليناي عزيزمو، بس كه اين دختر ناز و تو دل برواِ .