پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

دو ونيم سالگيت مبارك كوچولوي قشنگم ، عروسك دوست‌داشتني من

دخترم , دردانه ی زیبایم , عزیزتر از جانم , پاره ی تنم دوستت دارم صدای دلنوازت را , نگاه های معصومانه ات را , شیطنت های کودکی ات را اشک های بی کینه ات را , دل پاک و مهربانت را همه و همه را دوست دارم میدانی . . . تو مژدگانی تمام مهربانی های عالمی تو بهترین همدم و مونسی تو ارزنده ترین هدیه‌ی خدا بر روی زمینی و در یک کلام تو رحمت کاملی تو را باهمه ی وجود دوست میدارم دخترم همیشه خوب باش و خوب بمان و شاد باش   دخترکم زود بزرگ نشو جان مادر . . . کودکیت را بی حساب میخواهم و در پناهش جوانیم را زود بزرگ نشو دخترم ... قهقهه بزن , جیغ بکش , گریه کن , لوس شو , بچگ...
29 مرداد 1394

يك سال و شش ماهگي دردونه‌ي ما

سلام مامان جون ، بازم اومدم تا اينبار از 18 ماهگيت برات بگم ، كه چيكارا كردي ، چيا ياد گرفتي و ...     بچه‌م بعضي وقتا ياد بچه‌گياش ميافته از كمدش پستونك برميداره يه كم باهاش مشغول ميشه :                                                            يعني يه لحظه حواسمون بهت نباشه يه شاهكاري ازت ميبينيم: مثلاً اينجا : منو خاله شادي داشتيم تلويزيون ميديدم كه يهو برگشتم ديدم خانوم اينجا تشريف دارن ، اصلا...
29 شهريور 1393

يك سال و پنج ماهگي دردونه‌ي ما

سلام عزيزدلم بازم وقتش رسيده كه برات بنويسم ؛ از روزاي خوش باهم بودن ، از شيطنتات ، شلوغ كردنات ، شيرين زبونيات و خيلي چيزاي ديگه ... درسته من خيلي سعي ميكنم همه چيزو برات بنويسم ولي بعضي وقتام اين حافظه ياريم نميكنه و يه چيزايي رو از قلم ميندازم ايشا... كه اين اتفاق كمتر بيافته ، آخه نميدوني چقدر شيرينن اين خاطراتت وروجك مامان ! يه نمونش مثل اين كه يادم ميرفت برات بنويسم : شبا توي خواب هروقت گشنه‌ت ميشه خيلي آرومو با صداي ضعيف با همون چشماي بسته بهم ميگي شي شي تا من بيدار شم و بهت شير بدم انقد بامزه‌ست اين صحنه كه آدم دلش ميخواد از خواب بيدارت كنه و بچلونتت !!! يكي دو بارهم وقتي از مهموني ديروقت برگشتيم و من به خبال اينكه...
29 مرداد 1393

يك سال و چهار ماهگي شيرين عسلك ما

اول از همه اينكه دهمين مرواريدت بعد از يه تأخير 2 ماهه امروز به سلامتي در اومد . ايشا... كه مباركه   تقويم رويش مرواريداي دخترم     و اما اين يه ماهي كه گذشت : ماشا... دخترم بزرگ شده وقتي ميوه ميخوريم بشقابارو برا اينكه كسي از دستت نگيره بدو ميبري تو آشپزخونه ؛ لباس چركارو ميدم بهت ميبري همه رو ميريزي لباسشويي درشم ميبندي ؛ يا وقتي لباسارو از بالكن جمع ميكنم ميدم بهت شمام ميبري ميريزي رو مبل تا بيام جمعشون كنم ؛ خونه‌ي مامان‌جونو نپتون ميكشي :     البته با ريختن كشوهام حسابي شلوغ كاري ميكني ... راستي رو گونه‌ي چپت يه خال در اومده . انگشتاي دستت و ناخنا...
29 تير 1393

يك سال و سه ماهگي مو طلاي ما

سلام دخمل مو طلايي من ، الهي مامان فداي كچليت ، كه شده ورد زبون همه ؛ كِي بشه اين موهات ايشا... بلنده بلند بشه و بشي گيسو بلند ، اونوقت ديگه كسي نگه چقدر به اين دختر كچلت تل ميزني ، بپا موهاش نره تو چشاش !!!!!!!!! و اما تو يه ماهه گذشته : دخترم حسابي بزرگ و خانوم شده ، بدون اينكه چيزي زير پاش بذاره ميره بالاي تخت ، تا چشم برميگردونم ميبينم با يه ژستي رفته رو مبل نشسته كه نگو ،‌ مثل يه دخترخانوم نازنازي تكيه داده به مبل و تا مبيني من متوجه‌ت شدم يه لبخند مليح تحويلم ميدي . ولي همچنان هووي سرسخته لپ‌تاپي تا روشنش ميكنم شروع ميكني به نق زدن ، گاهاً گريه كردن و صد البته پاتو ميذاري رو پايه‌ي صندلي و خودتو به زور م...
29 خرداد 1393

يه فراموشيه مادرانه

سلام مامان جون ديشب بعده اينكه برات پست گذاشتم ساعت 1 داشتم ميخوابوندمت كه يهو يادم افتاد كوچولوي من امروز وقت بهداشت داشت ، ولي نميدونم چرا فراموش كردم ؛ اصلاً سابقه نداشت كاري كه مربوط به دخمليمه فراموش كنم ، پوزش بخاطر اين كوتاهي . عوض ديروز امروز صبح بردمت بهداشت ، شكرخدا همه‌چي خوب بود ؛ وزنت شده 10 كيلو و 590 گرم قدت 79 سانتيمتر و دور سرت 47 سانتيمتر   اميدوارم ديگه دچار اين جور فراموشيا نشم .
30 ارديبهشت 1393

يك ماهي كه گذشت ...

مروري بر يه ماه گذشته : از وقتي اومديم اين خونه خوابت خوب شده ، كرير رو كلاً حذف كرديم ، عصرا هم وقتي ميخوابونمت 1 تا 1ونيم ساعت كامل ميخوابي ؛ بر عكس اينروزا سر هر چيز كوچيك جيغ ميكشي يعني كلاً شدي جيغ‌جيغو ؛ اونوقت وقتي من ناراحت ميشم و محلت نميذارم ميآي برام موش ميشي و خودتو لوس ميكني . راستي تنبل خانوم تولدت شد و شما هنوز راه نيافتادي ، دائم از وسيله‌ها ميگيري راه ميري ولي بدون كمك راه نميري ، اينروزا از بس سرعت چهاردست‌و‌پارفتنت زياد شده كل پاهات كبوده فكر كنم زانوتم خيلي درد ميكنه آخه از 2 بهمن موقع چهاردست‌وپارفتن زانوي پاي راستتو زمين نميذاري ؛ ايشا... زودي راه بيافتي تا اينقده اذيت نشي مروري بر يه ماه گ...
29 بهمن 1392

يازدهمين ماهگردت مبارك عسلم

اول از همه عيدت مبارك مامان‌جون ، امروز ميلاد نبي‌اكرم صلي‌الله‌وعليه‌وآله هستش :     در ثاني 336مين روزهستيت مبارك ، كه مصادف شده با همچين روز بزرگي اينم كيكه 11 ماهگيت :   دخترم به سلامتي فقط يه ماه موند به تولدت .   اول از همه عيدت مبارك مامان‌جون ، امروز ميلاد نبي‌اكرم صلي‌الله‌وعليه‌وآله هستش :     در ثاني 336مين روزهستيت مبارك ، كه مصادف شده با همچين روز بزرگي اينم كيكه 11 ماهگيت :   دخترم به سلامتي فقط يه ماه موند به تولدت . امروز رفتيم خونه‌ي دوستم سارا ، ثنا دختر سارا وقتي شما 16 روزه بودي بدنيا اومد...
30 دی 1392

پنجمين ماهگردت مبارك عروسكم

عزيزدل مامان ، قربون لحظه به لحظه‌ي نفسات برم ، 153 روزگيت مبارك اين كيك تقديميه پنجمين ماهگردت ، نفسم   عزيزدل مامان ، قربون لحظه به لحظه‌ي نفسات برم ، 153 روزگيت مبارك اين كيك تقديميه پنجمين ماهگردت ، نفسم     روزا چقدر زود سپري ميشن ، داري بزرگ و بزرگ ميشي و منم شكرگذار خدام برا هديه‌ي قشنگي كه بهم داده ممنونم خدايا . . راستي دخترم تا يادم نرفته جريانه زبان جغرافيايي رو برات بگم : يه چند وقت پيش متوجه شدم نوك زبونت بدجوري قرمز شده ، يه جورايي حالت سوختگي داشت ، بردمت دكتر ، گفت چيزي نيست ، رفته رفته نواحيه ديگه زبونتم اونطوري شد ، حتي پيش دندونپزشك هم بردم و گفتن چون موقع شيرخوردن اذي...
29 تير 1392