پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

اولين سرماخوردگي شادوين جون

سلام گلم بابايي چند روز بود سرما خورده بود هرچي بهش ميگفتم دوروبر شادوينم نگرد گوش به حرف نمي‌داد هيچ ، مدام هم بغلت ميكرد ، بوست ميكرد و خلاصه تبادل ويروس ميكرد ، تا اينكه بالاخره امروز توي 3 ماه و 21 روزگيت سرما خوردي ، منكه از سرما خوردنت خيلي ميترسيدم اخرش مبتلا شدي ، برديمت دكتر ، برات دارو نوشت ولي مامان فدات با دارو خوردن مشكل داري ، از مزه‌ش خوشت نمياد و نمي‌خوريش . بميرم برات امروز خيلي اذيت شدي ، همش گريه ميكني ، فكر كنم بدنت بدجوري درد ميكنه همش به خودت ميپيچي ، منم همش توي بغلم ميگردونمت تا آروم بشي ، گاهاً  هم سوار كالسكه‌ت ميكنم تو خونه ميچرخيم تا بلكه خوابت ببره . ايشا... كه زودتر خوب بشي عزيزدلم...
19 خرداد 1392

جدول تكاملي 1

جدول تكاملي 1 تاريخ روز سن توضيح 24/1/92 شنبه 56 روزگي به حرفامون واكنش تكلمي نشون ميدي 25/2/92 4شنبه 2 ماه و 27 روزگي موقع شيرخوردن با دستت دست منو ميگيري 03/3/92 جمعه 3 ماه و 5 روزگي دست چپتو ميبري توي دهنت و با كمال اشتها ميك ميزني 08/3/92 4شنبه 3 ماه و 10 روزگي با صداي بلند به حرفامون واكنش ميدي ، از خودت صدا درمياري 15/3/92 4شنبه 3 ماه و 17 روزگي حالا ديگه هر 2 تا دستاتو ميبري توي دهنت و ميخوريشون ...
19 خرداد 1392

سومين ماهگردت مبارك قشنگم

قشنگ مامان ، فدات بشم ، 91 روز گذشت از روزي كه گل‌دخترم شدي ، تو اين روزاي سپري شده قشنگ شدي ، ماه شدي ، شدي مثل عروسك ، علي‌الخصوص وقتي پيرهن سفيدتو ميپوشي درست مثل عروسكا ميشي ، همه دل‌ضعفه ميگيرن . قشنگ مامان ، فدات بشم ، 91 روز گذشت از روزي كه گل‌دخترم شدي ، تو اين روزاي سپري شده قشنگ شدي ، ماه شدي ، شدي مثل عروسك ، علي‌الخصوص وقتي پيرهن سفيدتو ميپوشي درست مثل عروسكا ميشي ، همه دل‌ضعفه ميگيرن . اينم يه كيك برا سومين ماهگردت                               &nbs...
29 ارديبهشت 1392

عكساي 2 ماهگي

یه عکس خوشگل از خندیدنت :     موقع خندیدن یه خط گوشه‌ی سمت راست لبت میافته مثل این عکس :       وقتی خیلی آرومی :     یه عکس با بابایی :       اینم یه عکس از پای ناز و کوچولوت :   ...
28 ارديبهشت 1392

واکسن 2 ماهگی

دختر نازنینم امروز بردمت بهداشت ، طبق توصیه دوستم تو خونه بهت قطره استامینوفن دادم و بعدش رفتیم ، وزنت شده ٥.٢٥٠ قدت ٥٧ و دور سرت ٣٩ بعد رفتیم برا تزریق واکسن ، مهمترین و سخت‌ترین مرحله ، از اونجایی که دلشو نداشتم واکسن زدنتو ببینم ، بابایی هم باهامون اومده بود ، بابایی پاهاتو محکم نگه داشت و رو هر ٢ پاهات واکسن زدند صدای فرو رفتن سوزن تو پاهای نرم و لطیفت کاملاً شنیده میشد ، بدجوری اذیت شدی و همش گزیه میکردی . تو خونه هم که اومدیم باز ناله میکردی ، گاهاً گریه میکردی و خلاصه اینکه حسابی دلمو ریش کردی ؛ شب ٨ - ٨ و نیم بود ناله میکردی منو بابایی هم کنارت نشسته بودیم لحظه به لحظه تنت داشت داغتر میشد حس کردم تب داری دیگه طاقت ...
31 فروردين 1392

دومين ماهگردت مبارك دخترگلم

شادوين جون امروز به سلامتي 2 ماهتو تموم كردي ، شدي 60 روزه ، ايشا... كه مباركه اينم يه كيك برا دومين ماهگردت :     شادوين جون امروز به سلامتي 2 ماهتو تموم كردي ، شدي 60 روزه ، ايشا... كه مباركه اينم يه كيك برا دومين ماهگردت :     ولي از اونجايي كه فردا تعطيله ترسيدم از اينكه ببرم واكسنتو بزنن ، برا همين بهداشت بردنت موند برا شنبه .     حالا ميخوام رخداداي اين يه ماهه گذشته‌رو برات بنويسم : ٢ فروردين 92 - جمعه امروز با شمايي كه خانم گله باشي و بابايي ، رفتيم ديدوبازديد ، ظهر كه شد باهم رفتيم مگ‌برگر ، ناهار خورديم و رفتيم مغازه‌ي بابايي ، شما توي 33 روزگيت اولي...
29 فروردين 1392

عكساي 1 ماهگي

خيلي وقتا آرومي ، مثل اين عكس :     خيلي وقتا زبون در مياري ، مثل اين عكس :     خيلي وقتا زل ميزني به دوربين ، مثل اين عكس :     وقتي نميخواي ازت عكس بگيرم ميزني زير گريه ، مثل اين عكس :     بعضي وقتام لبخند نثارم ميكني ، مثل اين عكس :     بعضي وقتام موقع عكس گرفتن خسته ميشي و خميازه ميكشي ، مثل اين عكس :   ...
28 فروردين 1392

اولين پيك نيك شادوين جون

فندق كوچولوي من ، كوچول موچولوي من ، سلام من اين مطلبو تو پستاي قبلي نوشته بودم ولي نميدونم چرا حذف شده ، خب يه بار ديگه مينويسم فداي سرت . امروز شمايي كه 45 روزه باشي با جمع خانواده يعني مامان‌جون اينا و خانواده‌ي خاله‌ها دسته‌جمعي رفتيد پيك‌نيك ، آخه امروز سيزده بدر بود .     طبق رسم هرساله‌مون همگي دور هم رفتيم سيزده‌ بدر ، سيزده بدر امسال با مال هرسال يه تفاوت بزرگ داشت و اونم اينكه گل‌دختري مثل شما به جمعمون اضافه شده كه نورچشمي همه‌ست .     از شانست هوا هم خيلي خوب بود و بهمون خيلي هم خوش گذشت ولي از ترس اينكه نكنه مشكلي برات پيش بياد از اول تا آخر توي چادر موندي ، بچه‌هاي خاله‌ها هم هي به هواي شما مي‌اومدند توي...
13 فروردين 1392

چله ت مبارک شادوین جون

امروز ٤٠ روز از روزی که بدنیا اومدی گذشت ، ٤٠ روز گذشت از اولین در آغوشم گرفتنت ، ٤٠ روز گذشت از زندگی منو و بابایی شدن ، ٤٠ روز گذشت از همه‌ی هستی من شدن ؛ شدی ٤٠ روزه . مامانی نمیدونی از وقتی بدنیا اومدی ، همه‌چیمون شدی ، نبض‌مون با وجود تو میزنه ، نفس‌مون با گرمای نفس تو دمیدن میگیره ، وقتی خوابی یه جور دوست داشتنی هستی ، وقتی بیدار میشی صدبرابر دوست داشتنی‌تر میشی . نمیدونی بابایی با چه عشقی تورو روپاهاش میخوابونه ، هر چقدر میگم آخه بچه به این کوچیکی رو که رو پا نمیخوابونن ، قبول نمیکنه ، میگه اینجوری کیف میکنم . درسته بدخوابی شبا تا صبح بیداری و دمدمای صبح میخوابی ولی وقتی تو بغلم آروم میگیری و با عشق میخو...
8 فروردين 1392