پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

واکسن 2 ماهگی

1392/1/31 9:42
نویسنده : مامان شيوا
173 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم امروز بردمت بهداشت ، طبق توصیه دوستم تو خونه بهت قطره استامینوفن دادم و بعدش رفتیم ، وزنت شده ٥.٢٥٠ قدت ٥٧ و دور سرت ٣٩

بعد رفتیم برا تزریق واکسن ، مهمترین و سخت‌ترین مرحله ، از اونجایی که دلشو نداشتم واکسن زدنتو ببینم ، بابایی هم باهامون اومده بود ، بابایی پاهاتو محکم نگه داشت و رو هر ٢ پاهات واکسن زدند صدای فرو رفتن سوزن تو پاهای نرم و لطیفت کاملاً شنیده میشد ، بدجوری اذیت شدی و همش گزیه میکردی .

تو خونه هم که اومدیم باز ناله میکردی ، گاهاً گریه میکردی و خلاصه اینکه حسابی دلمو ریش کردی ؛ شب ٨ - ٨ و نیم بود ناله میکردی منو بابایی هم کنارت نشسته بودیم لحظه به لحظه تنت داشت داغتر میشد حس کردم تب داری دیگه طاقت نیاوردیم و بلند شدیم بردیمت پیش دکتر میرزارحیمی .

تو سالن انتظار دست و پاهام داشت میلرزید داغی تنتو کاملاً رو پاهام حس میکردم و از این که مطب شلوغ بود و تو هم بیحال بودی و هی داغه داغتر میشدی دلهره‌م بیشتر میشد .

تا اینکه رفتیم تو مطب و آقای دکتر معاینه‌ت کردند بهشون گفتم که بخاطر واکست تب داری ، بهم خندیدن و گفتن به اینکه نمیگن تب ، بچه فقط یه کم داغه که اینم از عوارض واکسنه ، و حسابی به هول بودن منو باباییت خندیدن .

اینم از ماجرای واکسن ٢ ماهگیت

خدا رو شکر که چیز مهمی نبود ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ساناز (فرشته زميني ما )
20 دی 92 18:34
سلام دوست عزيزم . وبلاگ و دختر نازي دارين . خوشحال ميشم به منم سر بزنين.
مامان شيوا
پاسخ
سلام ممنون از لطفتون حتما سر ميزنم