اولين پيك نيك شادوين جون
فندق كوچولوي من ، كوچول موچولوي من ، سلام
من اين مطلبو تو پستاي قبلي نوشته بودم ولي نميدونم چرا حذف شده ، خب يه بار ديگه مينويسم فداي سرت .
امروز شمايي كه 45 روزه باشي با جمع خانواده يعني مامانجون اينا و خانوادهي خالهها دستهجمعي رفتيد پيكنيك ، آخه امروز سيزده بدر بود .
طبق رسم هرسالهمون همگي دور هم رفتيم سيزده بدر ، سيزده بدر امسال با مال هرسال يه تفاوت بزرگ داشت و اونم اينكه گلدختري مثل شما به جمعمون اضافه شده كه نورچشمي همهست .
از شانست هوا هم خيلي خوب بود و بهمون خيلي هم خوش گذشت ولي از ترس اينكه نكنه مشكلي برات پيش بياد از اول تا آخر توي چادر موندي ، بچههاي خالهها هم هي به هواي شما مياومدند توي چادر و باهات بازي ميكردند ولي تيناجون از تو چادر تكون نخورد و همش مواظبت بود ؛ واي كه بچههاي خالههات چقدر دوست دارن همشم سر بغل كردنت دعواست ، عزيزي ديگه مامان جون ، عزيز .
قضيهي ناخناتم كه بهت گفته بودم كه چقدر خوشگل و بلندند ، توي اين 45 روزه بلندترم شده بودند ، امروز بهونهاي شد و ناخناتم گرفتيم .