پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

يه رخداد تاريخي

1392/10/12 5:56
نویسنده : مامان شيوا
139 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر ناناز من

امروز شهادت امام رضا (ع ) بود و خاله شهين آش نذري داشت ، شب بعده اينكه از خونه‌ي خاله اومديم آقاجون زنگ زد گفت دخترمو بيار ببينم ، بلند شديم رفتيم خونه‌ي آقاجون ، بعده اينكه يه كم بازي كردي به خاله شادي گفتم برو يه كم از آش بيار به شادوين بده ، آخه من خودم دستم بند بود ، توي اين محرم و صفر به اين نتيجه رسيده بودم كه از آش رشته خوشت مياد و هر وقت كه برامون آش اوردند شما كه اوصولاً بد غذايي و چيزي نميخوري يكي دو قاشق ازش خوردي .

درنتيجه خاله شادي بلند شد يه كم برات آش ريخت اورد و اونوقت شما خانم كوچولو با اشتها شروع كردي به خوردن ، خاله شادي هم ديد كه سير نشدي بلند شد يه كم ديگه برات اورد

سلام دختر ناناز من

امروز شهادت امام رضا (ع ) بود و خاله شهين آش نذري داشت ، شب بعده اينكه از خونه‌ي خاله اومديم آقاجون زنگ زد گفت دخترمو بيار ببينم ، بلند شديم رفتيم خونه‌ي آقاجون ، بعده اينكه يه كم بازي كردي به خاله شادي گفتم برو يه كم از آش بيار به شادوين بده ، آخه من خودم دستم بند بود ، توي اين محرم و صفر به اين نتيجه رسيده بودم كه از آش رشته خوشت مياد و هر وقت كه برامون آش اوردند شما كه اوصولاً بد غذايي و چيزي نميخوري يكي دو قاشق ازش خوردي .

درنتيجه خاله شادي بلند شد يه كم برات آش ريخت اورد و اونوقت شما خانم كوچولو با اشتها شروع كردي به خوردن ، خاله شادي هم ديد كه سير نشدي بلند شد يه كم ديگه برات اورد ، نميدوني داشتيم از تعجب شاخ در مي‌اورديم اولين باري بود با اين ذوق غذا ميخوردي خودت سرتو خم ميكردي به طرف پياله تا خاله بهت آش بده ، اين بارم سير نشدي و خاله بلند شد يه بار ديگه برات آش اورد ؛ حالا جالبه وقتي خاله بلند ميشد آش بياره دنبالش راه مي‌افتادي كه نره و بازم بهت آش بده ، بعد خاله مي‌اومد مي‌نشست و صدات ميكرد و شما هم مي‌اومدي تا بازم بخوري ، خيلي صحنه‌ي جالبي بود ، خاله شادي ميگفت اين كارت بايد به عنوان يه اتفاق تاريخي ثبت بشه ، مرحله‌ي سوم يه كم از آش خوردي و بعدش ديگه سير شدي .

حيف كه نتونستم از اون صحنه‌ها عكس يا فيلم بگيرم .

البته اينم بهت بگم اون 3 مرحله آشي كه خوردي جمعش يه پياله كوچيك بيشتر نبود !

الهي فداي غذا خوردنتم بشم عزيز دلم .

دختر قشنگم دوست دارم يه عالمه                  اندازه‌ي يه قابلمه

از شيطونياي اين روزاتم اينه كه وقتي توي موبايل برات كليپ ميذارم ببيني ، تا تموم ميشه دكمه‌شو ميزني تا دوباره واست بخونه ، وقتي چندبار زدي و نخوند ، داد ميزني ، يعني اينكه اين چرا نمياره ، بياييد بزنيد تا يه‌بار ديگه نشون بده .

يكي ديگه‌شم اينه كه اونروز اميرحسين يه بار چراغ‌خوابمونو روشن كرد حالا شما هم ياد گرفتي و هي انگشتتو ..............................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)