مادرررررررررررر
خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟
برای زیر پای مــــــــادرم می خواهم
درست زمانی که بین همه ی اگرها و بایدها و چون و چراها مصمم میشی بشینی سر سجاده مهرش و از خدا نام مادر رو التماس کنی ، اون وقته که خدا نعمتش رو ، منتش رو بر سرت تموم میکنه و نام زیبای مادر رو برازنده باقی اسمت می کنه ؛
قصه تنهایی روزهای زندگیت تموم میشه ، یکی میاد که تو به لطفِ بودنش بهترین حس ها رو تجربه می کنی و به ضمانتش وام مادرانه میگیری ؛
خودت به میل خودت ، خودتو از دفتر الویت ها داوطلبانه خط میزنی و یه نفر رو مادرانگی میکنی تا انتهای زندگی ، درست مثل مادرت
یادم بمونه که ؛
همه ی اینا خستگی داره ، نگرانی داره ، از خود گذشتگی داره ؛ این حذف خودها ، توی خیلی جاهای زندگی سخته ، گاهی درد داره ...
یادم باشه تصمیمی که گرفتم خیلی بزرگه ، اما به همه مادرانگی می ارزه ...!!!!!
و اينطور شد كه من الان خوشحال از مادر بودنمم ، تمام سختي ها رو به جان مي خرم جوجوی من ، چرا که با تو من مادر شدم ...........
روز مادر مبارک
عکسا تو ادامهی مطلب
و اما جوجو کوچولوی من :
عکس دخملی من تو روز مادر :
روشهای مختلفی که برا رد شدن از در اتاقت بکار میگیری :
برای رفتن تو آشپزخونه همیشه از سمت راست رد میشی :
و موقع برگشت از سمت چپ ؛
جالب اینکه هیچ وقتم اشتباه نمیکنی :
داشتم این پستو میذاشتم که دیدم یهو گریه کردی ، اومدم دیدم دستت مونده لای کشو ، اولش فکر کردم چیزی نشده ولی واقعاً انگشتت له شده بود :
موقع خوردن قطره آهن و مولتی ویتامینت از بس شلوغ میکنی تا نخوریش ، بابایی میذارتت رو میز غذاخوری ، و اونوقت از ترست تکونم نمیخوری :
و در نهایت اینکه لباساتو از کشو برمیداری ، میتکونیشون بعدشم میبری میذاری رو شوفاژ ، فکرکنم از من یاد گرفتی لباسارو میشورم میذارم رو شوفاژ و البته شما همه رو خیس خیس از رو شوفاژ برمیداری !
وقتي تلفن يا موبايل زنگ ميزنه قبل من ميدويي طرفشون ، وقتي صداي زنگ در خونه رو ميشنوي از خوشحالي نميدوني چيكار كني ، يه جيغايي ميكشي بيا و ببين ؛ تازه بعده اينكه افافو زديم بايد خودمونم بريم سرپله وايستيم به پيشواز كسي كه داره مياد ! حتي بعضي وقتا كه مشغولي اگه يهو برق بياد و صفحهي افاف خودكار روشن بشه و شما يهو متوجهش بشي مكافات اينه كه قانعت كنم كسي دم در نيست و زنگ نزده !!!!!
امان از دست اين خانوم طلاي من ...........