تولد ايليا
تولد ايليا سلام دختر خوشمل من
امشب رفته بوديم تولد ايليا ، ماشا... هم خيلي خوشمل شده بودي و هم حسابي آتيش سوزوندي ، ولي انصافي اذيت نكردي و همش با بچه‌ها مشغول بودي .
از صندلي بادي ايليا خيلي خوشت اومده بود و همش روش ميشستي ولي هرچي صدات ميكردم منو نگاه كني تا عكستو بگيرم نگاه نميكردي :
سلام دختر خوشمل من
امشب رفته بوديم تولد ايليا ، ماشا... هم خيلي خوشمل شده بودي و هم حسابي آتيش سوزوندي ، ولي انصافي اذيت نكردي و همش با بچه‌ها مشغول بودي .
از صندلي بادي ايليا خيلي خوشت اومده بود و همش روش ميشستي ولي هرچي صدات ميكردم منو نگاه كني تا عكستو بگيرم نگاه نميكردي :
بازم طبق معمول شادوين خانوم سوژه‌ي اصلي بود و همه يا ازت عكس ميگرفتن يا مشغوله بازي باهات بودن ، مي‌نداختنت هوا و آقاجون هم ميترسيد و خوشش نمي‌اومد ، ميگفتن خدايي نكرده ميافتي .
تا ترانه ميذاشتن شروع ميكردي به دست‌دسي و ميرقصيدي :
همچين با اشتها و ذوق و شوق سيب به دندون ميگرفتي كه هركي ندونه فكرميكنه معجزه شده و ميخواي بخوري :
طبق معمول هم گير داده بودي به آكواريوم خاله‌اينا :
بعدش هم نوبته مراسم كيك‌خورون شد توسط خاله مهين ، اونم كيك از نوعه مارش ! ايليا خانه ديگه !
بادكنك بازي هم كردي و يكيشونو هم تركوندي و خدارو شكر اصلاً نترسيدي ؛ آفرين به دختره شجاع من .
و اما شيطونياي اين روزات :
وقتي CD شعراتو برات ميذارم ميري جلوي گرامافون و ولومشو كم و زياد ميكني ، بعضي وقتا انقده صداشو ميبري بالا كه فرارو بر قرار ترجيح ميدي تا كسي نفهمه كي شيطوني كرده .
خيلي وقته سعي ميكردي زير و زَبَر ميزتلويزيونه مامان‌جونو كشف كني ولي بهت اجازه نميداديم ، چند روز پيش مامان‌جون خونه نبود و بالاخره دست به اكتشاف زدي ، اينم شواهدش :
