پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

خاطرات جنيني

 شروع تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلاً برای مسکن ، رحم را برای چند ماه اجاره کردم ... البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!! شروع تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلاً برای مسکن ، رحم را برای چند ماه اجاره کردم ... البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه !!! اظهار وجود هنوز کسی از وجودم خبر ندارد . البته وجود که چه عرض کنم . هرچند ساعت یکبار تا میخواهم سلولهایم را بشمرم همه از وسط تقسیم میشوند و حساب و کتاب...
28 بهمن 1391

آخرين سونو

شادوين قشنگم ، امروزم رفتم سونوگرافي ، ميدونم وقتي سونوت ميكنن اذيت ميشي ، دچار استرس ميشي ، ولي اين ديگه آخريش بود ، مجبور بودم كه برم تا وقت دقيق زايمان رو مشخصص كنن ، تا بهم بگن كه دختر قشنگم ايشا... كي بدنيا مياد . دكتر مولايي گفتن 35 ونيم هفته اي اينو از رو وزنو جثه ت گفتن ولي با سونوگرافي كالرداپلرم 36 و نيم هفته اي ، وزنتم 1950 گرمه يعني كمتر از 2 كيلو ! خدا نكنه كمتر از 3 كيلو بدنيا بيايي و ضعيف باشي بهت قول ميدم از فردا يه كم بيشتر استراحت كنم تا كمي جون بگيري ، آخه مامان جون ميگه از بس ميري بازار دنبال سيسموني ، اون طفلكي كوچولو مونده ! دكتر رسولي هم گفتن آخراي بهمن يا اوايل اسفند سزارين ميكنن . كوچولوي من در...
12 بهمن 1391

بابايي هم صداي قلبتو شنيد

شادوين گلم امروز باز احساس ميكردم كم تكون ميخوري تا اينكه شب ديگه تكوناتو حس نميكردم به بابايي كه گفتم فكر كنم شادوينم تكون نميخوره ، گفت بلندشو زود بريم دكتر ، پاشديم رفتيم درمانگاه ، اولين بار بود كه ماما اجازه داد بابا هم بياد تو ؛ سونيكت رو گذاشت صداي قلبتو شنيدم و لبخند رو لبم نشست بابايي هم براي اولين بار صداي قلبتو شنيد خيلي خوشحال شد . خدا رو شكر كه سالمي ؛ خدايا اين روزاي باقيمانده رو هم كمك كن اتفاق بدي نيافته و شادوينم به سلامتي بدنيا بياد ؛ خدايا كمكم كن ... قشنگم شبا دلم خيلي درد ميكنه ، نميتونم بخوابم ولي همه ي اينا مي ارزه به لحظه اي كه بغلت بگيرمو بوسه بارونت كنم دوست دارم دخترم ...
10 بهمن 1391

بالاخره اسمت انتخاب شد ......

گل دختر من ، براي انتخاب اسمت ديگه تصميم گرفتيم با ثبت احوال مشورت كنيم ، ثبت احوال هم 19 دي يه سري اسم پيشنهاد داد : شادوين - شارينا - شانيسا - شايا - شيبا - شوكا - شينا - شيلا - شكيلا - شاينا هم من و هم بابات بيشتر از همه از اسم شادوين خوشمون اومد ، دوباره با ثبت احوال مكاتبه كردم و ثبت احوال 27 دي معني اسم شادوين رو اينجوري برام فرستاد : شادوين : به رنگ شادي ، شادمان و خوشحال ؛ فراواني در كشور 15 نفر و امروز كه براي سرماخوردگيم رفته بودم مطب دكتر پاكدل ، خاله شهين از خونه ي مامان جون بهم زنگ زد گفت :خاله شادي الان بهمون گفت ميخواي اسم دخترتو شادوين بذاري ، همگي اينجا جمعيم يه لحظه حس كرديم داريم دخترتو به اين اسم صدا ميكنيم خي...
5 بهمن 1391

تولد بابايي

عسل مامان ، امروز تولد باباييه ، تولد بابارسول ، امسال 33 سال رو تموم كرد دخترم بابايي خيلي دوست داره و همش ميگه دخترم زودتر بيا ، برا اومدنت لحظه شماري ميكنه ؛ ولي من ميگم دعا كن سروقت بياد آخه من از زايمان زودرس ميترسم . براش كيك خريدم و جشن گرفتيم ايشا... صدساله بشه ، از طرف تو هم مينويسم : بابارسول تولدت مبارك قشنگم هنوز اسمتم قطعي نشده ، ولي فعلاً اليزا صدات ميكنيم آخه به سويناز شناسنامه نميدن ، ديگه تصميم گرفتم اسمي برات انتخاب كنم كه شبيه اسم من باشه آخه تو تك دختر مامان شيوايي ! خواستيم اسمتو هيوا بذاريم كه به اسم منم بياد ولي ثبت احوال قبول نكرد آخه گفتند هيوا اسم پسرونه ست .   34 هفتگيه گلم : وزن كودك شما به ...
15 دی 1391

دختر شيطون

نازنينم سلام دخترم امروز باز احساس كردم تكون نميخوري با بابا سريع رفتيم درمانگاه ، سونيكت گذاشتند ولي خيلي طول كشيد تا جاتو پيدا كنن و صداي قلبتو بشنوم ، تا شنيدن ضربان قلبت دل تو دلم نبود ، چشام پره اشك شده بود ، تا اينكه يهو صداتو شنيدم دلم آروم شد داشتم سكته ميكردم ، خدا رو شكر كه سالمي ماما ميگفت : دخترت خيلي شيطونه ، هي اينور اونور ميره ، قايم ميشه ، نميشه پيداش كرد ! مامان گلم ، پس فردا قراره آقاجون كيسه صفراشو جراحي كنه دعا كن كه عمل خوبي داشته باشه و زوده زود حالش خوب بشه . ايشا... و به اميد خدا
10 دی 1391

مامان و يه دنيا دلهره

دختر قشنگم امروز از صبح بدجوري د ل درد داشتم ، عصر ديگه نتونستم تحمل كنم ، رفتم مطب خانم ترسلي ، همينكه سونيكت گذاشت و صداي قلبتو شنيدم انگار دنيارو بهم دادند . خيلي نگرانتم عزيزم ، نكنه خدايي نكرده اتفاقي برات بيافته ، خدايا خودت كمك كن دخترم به سلامتي بدنيا بياد . دخترم همه براي سالم بدنيا اومدنت نذر كردند ، آخه همه دوست دارن فدات شم .
5 دی 1391