براي فرشتهي مهربانم
با اجازه اين پستو از وبلاگ يكي از دوستان برداشتم :
در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند در را به روی هیچکس باز نکنند ابتدا پدر و مادر پسر آمدند زن و شوهر نگاهی به هم انداختند و هیچکدام طبق توافق در را باز نکردند ... !
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند،زن و شوهر نگاهی بهم انداختند اشک در چشمان دختر جمع شد و در آن حالت گفت : نمیتونم در رو باز نکنم با اینکه میدونم پدرو مادرم پشت در هستند ... !
شوهر چیزی نگفت و در را به رویشان باز کردند .
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد و پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند پدر بسیار شادی کرد و گوسفند سربرید و مهمانی مفصلی داد .
مردم با تعجب از او علت این همه شادی را پرسیدند و او به سادگی جواب داد :
این همان کسی است که در را به رویم باز میکند .
خدایا بابت رحمت و موهبتی ( يعني يگانه دخترم ) که به من دادی هزاران بار شکرت ...