پرنسس كوچولوي گلمپرنسس كوچولوي گلم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

هديه ي باشكوه خدا

اينروزاي دخمل كوچولوم

1392/11/1 17:30
نویسنده : مامان شيوا
216 بازدید
اشتراک گذاری

گل دختر مامان سلام

بعضي وقتا بايد زود به زود برات پست بذارم ، آخه ماشا... حسابي شيطون شدي و خوردني ، حيفم مياد كاراتو برات ننويسم ؛

البته اينم بگم كه هنوزم با خواب و غذات مشكل داريم ، قبل اينكه بيام اين پستو برات بذارم ديدم خوابت مياد خواستم بخوابونمت ، همينكه گذاشتمت تو كرير ، زدي زير گريه ، قبلاً تا ميذاشتمت تو كرير و برات شعر ميخوندم خوابت ميبرد ولي چند وقتيه تا توش ميذارمت بايد هزارتا كلك بزنم تا گريه‌ت قطع بشه ، بالاخره با هر سختي بود خوابوندمت و اومدم اينارو برات بنويسم .

گل دختر مامان سلام

بعضي وقتا بايد زود به زود برات پست بذارم ، آخه ماشا... حسابي شيطون شدي و خوردني ، حيفم مياد كاراتو برات ننويسم ؛

البته اينم بگم كه هنوزم با خواب و غذات مشكل داريم ، قبل اينكه بيام اين پستو برات بذارم ديدم خوابت مياد خواستم بخوابونمت ، همينكه گذاشتمت تو كرير ، زدي زير گريه ، قبلاً تا ميذاشتمت تو كرير و برات شعر ميخوندم خوابت ميبرد ولي چند وقتيه تا توش ميذارمت بايد هزارتا كلك بزنم تا گريه‌ت قطع بشه ، بالاخره با هر سختي بود خوابوندمت و اومدم اينارو برات بنويسم .

راستي ظهرم تو آشپزخونه من داشتم كار ميكردم و شما هم طبق معمول اسباب‌‌بازياي خودتو ول كرده بودي و اومده بودي اونجا بازي ميكردي ، يهو خواستم برگردم كه شما دستتو گذاشتي رو زمين و منم نفهميدم و انگشتاي دستتو زير پام له كردم خودشم با دمپايي ، الهي مامان حواس پرتت فداي اون انگشتاي كوچولوت بره كه اون همه دردت اومد و يه عالمه گريه كردي .

عيبي نداره بزرگ ميشي يادت ميره ، حالا اينا رو داشته باشه :

چند وقتيه وقتي لباسشويي كار ميكنه ميري ميايستي نگاش ميكني ، اينكارو خيلي دوست داري ، وقتي خاموش هم هست گاهي وقتا ميري سراغش و باهاش سرگرم ميشي .

 

 

 

 

سرگرمي بعديت رفتن جلوي اجاق گازه ، ميري جلوي آينه‌ش و خودتو تماشا ميكني ، البته از وقتي ميتوني سرپا بايستي بلند ميشي و با هيجان وصف نشدني دستاتو روش ميكوبي و برا خودت لذت ميبري ، منم همش بايد لكه انگشتاتو پاك كنم ؛

فداي اون انگشتاي كوچولوت برم

 

 

 

 

وقتي يه چيزي رو ميخواي انقده قشنگ انگشت اشاره‌تو به‌ طرفش نشونه ميري كه من اونو ميخوام ، البته اينم بگم كه اگه خدايي نكرده متوجه نشيم چي ميخواي با جيغي كه ميكشي كاملاً متوجه‌مون ميكني ، كه حواستون باشه بچه چي ميخواد .

 

 

 

موقع غذاخوردن هم كه از اونجايي هركاري ميكنم غذا بخوري مقاومت ميكني و يكي 2 قاشق بيشتر نميخوري ، شروع ميكني به بالا رفتن از صندلي ، يا اينكه ميخواي بياي بغلمون ، برا همين يه استخون ميديم دستت تا باهاش سرگرم بشي و خودمون غذامونو بخوريم :

 

 

 

 

مورد بعدي كه خيلي بهش علاقه داري روشن و خاموش كردن چراغاي خونه‌ست ، علي‌الخصوص روشن كردن هود ، يعني جرأت داريم اگه تو بغلمون ببريمت آشپزخونه و شما متوجه هود شده باشي و نبريمت جلوي هود تا روشنش كني ، يه جيغي ميكشي كه بي‌ برو برگرد تسليم ميشيم .

 

 

 

راستي اينروزا حس استقلال ميكني و ميخواي لباساتو خودت بپوشي ، آخه دخترم ماشا... بزرگ شده و ميخواد كاراشو خودش انجام بده ، عکستو نگاه کن :

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فرهاد
5 بهمن 92 7:56
سلام اهل ذوق، سلیقه و اهل تفکر هستید واین نشان از علاقه شما به تربیت صحیح برای فرزند را می رساند من چند مطلب برای بایسته های توجه به کودکان ونباید های توجه به فرزند و ... ؛ را نوشتم شاید ره گوشا باشد خوشحال می شوم به ما سری بزنید و نظر خوبتان را به ما بدید . ممنون نام ما [با نام اصلیmohamdjavad.niniweblog ]امید من ،[ونام فرعی] خاطرات طلایی با آدرس الکترونیکی farhadpourkivan91@gmail.com منتظر حضور سبزتان هستیم .
کودک خلاق فردا
6 بهمن 92 10:27
ممنون از دلداریت عزیزم.ماشالله به گل دخترت.خوب راه افتاده.آیلین هنوز سختشه و کون سوره میره.
مامان شيوا
پاسخ
ممنونم ايشا... آيلين جونم زودي راه ميافته آخه شادوينم از آيلين بزرگتره .